یه روز یه ترکـــــــــــــــــــه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره!!! عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم اینها را هم میشود خورد این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی ره . . .
" border="0">